دکتر سامرند سلیمی امروز پستی در اینستاگرام گذاشته بود در مورد شکستن بی صدای استخوان آدمها در روابط نادرست.و چقدررررررر ثانیه به ثانیه حرفهاشو درک میکردم و میفهمیدم با همه وجود. چون چهار سال در چنین رابطه ای بودم. 

باور کنید توقع عزت و احترام و محبت و صمیمیت و رفاقت از یک رابطه توقع زیاد و ایده آل گرایانه ای نیست.

به شدت، به شدت، به شدت خشمگینم از کسی که چهار سال باهاش زندگی کردم و حیف اسم همسر برای چنین آدمی. حیف چهار سال عمر من که با چنین آدمی سر شد و چقدر خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که مادر بچه ای نیستم که چنین آدمی پدرش باشه. چقدر خوشحالم که تو اون خونه و زندگی سرد و خالی از محبت و پر از تحقیر و کمبود عاطفی مادر بچه هات نبودم. نخواستم که باشم. به خودم افتخار میکنم که شجاع بودم و مثل خیلی از هم جنس های خودم سرم رو نکردم تو برف. مثل خیلی از زنها که وجود خودشون رو بدون وجود یک مرد به اسم شوهر، ناقص و ضعیف و بی معنی میدونن. زنهایی که یک عمر انواع و اقسام آزار و اذیت های کلامی و فیزیکی و روحی و روانی رو تحمل کردن، چون از نظرشون طلاق سخته، طلاق زشته.

این لیانا، با لیانای چهار سال پیش زمین تا آسمون فرق کرده. این لیانا نیازهای عاطفی و روحی و روانی خودش رو خوب میشناسه. این لیانا افکار و عواطف و احساسات خودش رو اولویت اول زندگیش قرار میده. دیگه اجازه نمیده کسی تحقیرش کنه، دیگه حاضر به ادامه یه زندگی و رابطه سمی نیست. 

چقدر خوشحالم که از زندگیم پرتت کردم بیرون.

قطعا که من هم ایراداتی داشتم و دارم اما حداقل من به ایراداتم واقفم و در جهت تغییرشون تلاش کردم و میکنم. حداقل من همیشه حواسم بوده به دل آدمهای اطرافم، که با رفتار و حرفهای نسنجیده نرنجونمشون. حداقل من همیشه سعی کردم احترام خودم و آدمهای اطرافم رو حفظ کنم.

 

این مدت خیلی شکرگزار بودم بابت اینکه نزدیکانم خیلی هوامو داشتن و درکم کردن و بیش از حد تصور و انتظارم ازم حمایت کردن. از اینکه داییها و مادربزرگم که تمام قد ازم حمایت کردن و حواسشون بهم بوده، از دوستان صمیمیم که از خواهر برام دلسوزتر و حامی تر بودن خیلی شاکر و سپاسگزارم. و چقدر خوشبختم بابت داشتنشون.

شکستن بی صدای استخوانها

رو ,خیلی ,چنین ,چقدر ,سال ,چهار ,چهار سال ,چنین آدمی ,حداقل من ,چقدر خوشحالم ,حمایت کردن
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها